جدول جو
جدول جو

معنی گروش کردن - جستجوی لغت در جدول جو

گروش کردن
(دَ / دِ کَ دَ)
ایمان آوردن. گرویدن: از پس که مؤمن گروش کند پاره پاره بیند اﷲ را... اما معتزلی چون کمال گروش نداشت هیچ نبیند. (کتاب المعارف بهأولد)
لغت نامه دهخدا
گروش کردن
ایمان آوردن گرویدن: از پس که مومن گروش کند پاره پاره ببیند الله را
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
دور زدن، تفریح کردن، گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
بگشت رفتن تفریح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
Bunch, Cluster
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
Tour, Roam
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
grouper, regrouper
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
errer, faire une tournée
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
לשוטט , לטייל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
לאגד , לקבץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
groeperen, clusteren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
묶다 , 클러스터하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
berkeliaran, melakukan tur
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
mengelompokkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
घुमना , यात्रा करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
समूह बनाना , समूह करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
zwerven, een tour maken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
捆绑 , 集群
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
漫游 , 旅游
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
떠돌다 , 투어하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
vagar, hacer una gira
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
raggruppare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
vagabondare, fare un tour
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
agrupar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
бродити , подорожувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
групувати , кластеризувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
блуждать , путешествовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
группировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
grupować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
wędrować, podróżować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
umherirren, eine Tour machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
gruppieren, clustern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گروه کردن
تصویر گروه کردن
agrupar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
vagar, fazer uma turnê
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گردش کردن
تصویر گردش کردن
さまよう , ツアーをする
دیکشنری فارسی به ژاپنی